در عرصه مديريت هرچه كني كشت همان بدروي 

پاس حذف شد تا يك بار ديگر بفهميم آزمايش و خطا در مديريت امروز جايي ندارد نميتوان گندم كاشت به اميد روييدن  زعفران.   پاس حذف شد تا بدانيم راه هاي رفته را دوباره نبايد رفت آنجا كه بيراهه است رفتن ندارد.   حذف شد تا دوباره عده اي تعجب كنند و بپرسند چرا حذف […]

پاس حذف شد تا يك بار ديگر بفهميم آزمايش و خطا در مديريت امروز جايي ندارد نميتوان گندم كاشت به اميد روييدن  زعفران.

 

پاس حذف شد تا بدانيم راه هاي رفته را دوباره نبايد رفت آنجا كه بيراهه است رفتن ندارد.

 

حذف شد تا دوباره عده اي تعجب كنند و بپرسند چرا حذف شد در حالي كه اگر چنين نمي شد مي بايست تعجب مي كرديم.

 

پرسش پرسيدني امروز اين است كه چرا نبايد حذف مي شد؟ و اصولا از زمان انتقال بدون داشتن زيرساخت هاي سخت افزاري و نرم افزاري تا كنون كدام پيشرفت باعث مي شود باور كنيم سير نزولي تيم بايد به سيري صعودي تبديل مي شد؟

 

تيمي كه سال اول براي قهرماني مي جنگيد سال بعد براي عدم سقوط به دسته يك تلاش مي كرد و همواره در انتهاي فصل محتاج دعا مي شد كه خدايا ما ببريم و تيم الف ببازد و تيم ب مساوي كند و صد اما و اگر و دعاي ديگر انگار كه خدا فقط خداي ماست و تيم حريف نبايد به رحمتش اميدوار باشد.

 

شايد تمامي دلايل اين اتفاق به ظاهر تراژيك و انشالا نويد بخش را بتوان در يك كلام خلاصه كرد به “سوء مديريت” آنهم از بعد ورزشي كه متاسفانه امروزه در جاي جاي ورزش ما خصوصا ورزش هاي گروهي آن هم در سطح حرفه اي به چشم مي خورد.

 

مگر مي شود مديريت قوي باشد و هر فصل يك يا چند پرونده و جريمه و چه و چه براي يك تيم رقم بخورد.

 

مگر مي شود ادعاي مديريت قوي داشت و همه ساله تركيب مسئولين و متوليان يك تيم را به هم زد و دنبال نتيجه گيري بود.

 

و مگر با آرزو و خيال مي توان تيم داري كرد.

 

آيا با تهديد مدير به بركناري پيكر تيم دچار عذاب وجدان شده و فورا در مسير تغيير و تحول مثبت قرار مي گيرد.

 

مگر با شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت ديگر كسي مي ماند كه در انتهاي فصل يا دوره بيايد و بگويد كه چه شد كه باغ سرسبزي را با بي درايتي و اهمال به برهوتي خالي از حيات بدل كرديم.

 

چرا اين تيم آمد كسي ندانست و چرا رفت را اما همه ديديم و نيك مي دانيم كه مدير اگر دلسوز نباشد حتي آن كودك معصوم هوادار هم مي فهمد آنجا كه با گريه فرياد مي زند و داد …نمي خواهيم نميخواهيم سر مي دهد.

 

كدامين ثبات در مديريت و كدامين پذيرش متعصبانه مسئوليت، كدامين پذيرش اشتباه، كدامين عذرخواهي  امروز رهاورد اين همه كوتاهي در مديريت تيمي بزرگ و در خور شأن مردمي بزرگتر بود و  مي تواند باشد.

 

كدامين مسئول با تخصص مديريت ورزشي براي اين تيم نقشه كشيد و ارائه پيشنهاد آزادانه داد.

 

كدام بازيكنان را آورديم كه تا پاي جان براي تيم بجنگند و مثل يك سرباز جان بركف براي كسب افتخارش ستيز كنند فارغ از سود ها و زيانهاي مالي و نامي و …

 

آخر سخن اينكه در چنين شرايطي همه مسئولند از  بازيكنان  و كادر فني و مربي و مسئول و هيئت مديره تا  هوادار  مظلومي كه  تنها تقصيرش عشق به عكسي بود كه روي آب افتاده بود  غافل از اينكه تنلگري كوچك تمام اميدها و آرزوهايش را با  تلاطم بي درايتي  آنها كه مسئول بودند برهم خواهد زد.

 

یادداشت: عباس چشمه قصابانی

انتهای پیام/