ادبیات ما وظیفه‌اش را برای مردم انجام نداده است

فرهنگ و هنر: در نهمین کارگاه تجربه‌های شخصی در نوشتن رمان که به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی در حوزه هنری استان همدان برگزار شد، نخستین اثر مهدی زارع مورد بررسی قرار گرفت. به گزارش “فردای همدان”، نویسنده رمان «اتوبوس پاکستانی» در این نشست گفت: به اعتقاد من دیگر کافیست که منتظر بشینیم تا کسی […]

فرهنگ و هنر: در نهمین کارگاه تجربه‌های شخصی در نوشتن رمان که به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی در حوزه هنری استان همدان برگزار شد، نخستین اثر مهدی زارع مورد بررسی قرار گرفت.

به گزارش “فردای همدان”، نویسنده رمان «اتوبوس پاکستانی» در این نشست گفت: به اعتقاد من دیگر کافیست که منتظر بشینیم تا کسی بیاید و کاری برای ما بکند، مهندس داستان بیرون هم بیاید کاری از دستش برنمی آید تا وقتی که خودمان دست روی دست گذاشته ایم.

 

مهدی زارع در جمع اعضای خانه رمان حوزه هنری استان همدان افزود: تا خودمان عوض نشویم کسی برای نجات ما نخواهد آمد و مفهوم انتظار و منجی یک مفهوم عمیق فلسفی است اما ما دم‌دستی اش کرده ایم.

 

وی ادامه داد: انسان به امید زنده است برای همین است که اتوبوس پاکستانی هست، تا جایی که لازم شد بیاید و مردم را نجات دهد اما نباید امید را دستمایه فریب خودمان قرار دهیم.

 

زارع گفت: “ادبیات برای سرگرم کردن مردم” مختص جوامعی‌ست که “ادبیات برای آگاه کردن مردم” وظیفه اش را انجام داده است، در همان جوامع بود که ادبیات  با سرمایه‌دارها می‌جنگید تا حق بچه‌های کار را بگیرد اما ادبیات ما وظیفه اش را برای مردم انجام نداده و هنور باید متعهد باشد و بعدها وسیله ای برای برای سرگرم کردن باشد‌.

 

وی گفت: من وقتی شروع به نوشتن کردم این سوال در ذهنم بود که گرسنگی چقدر طول می‌کشد تا آدم را از پا دربیاورد؟ شهر من سمنان، شهری کارگری است و من می‌دیدم که مردم از کارخانه‌ها اخراج می‌شوند، فقیر و روز به روز گرسنه‌تر می‌شوند‌، من شهرک‌های نابود شده زیادی دیده ام و وقتی این‌ها را می‌بینم تاریک می‌نویسم، اما دروغ نمی‌نویسم.

 

در ابتدای این نشست، لیلا امانی یکی از اعضای خانه رمان نقد خود را در خصوص کتاب این‌طور آغاز کرد: من دنیای کتاب را یکباره کشف نکردم بلکه فضای داستان برایم تکه تکه بود و داستان در عرض کتاب گسترش می یافت.

 

وی افزود: به اعتقاد من این کتاب وصف یک ویرانشهر بود و من منتظر بودم اتفاقی بیفتد تا مردم این شهر نجات پیدا کنند اما همه در فکر رفتن بودند. این کتاب بیان کننده شهرهای امروزی بود که همه برای راه نجات و پیشرفت به دنبال رفتن به تهران هستند و کسی به ماندن و ساختن فکر نمی‌کند.

 

مریم برزگر یکی دیگر از اعضا هم نثر کتاب را از ویژگی های مثبت کتاب عنوان کرد و افزود: من درباره شهری که داستان می‌گذشت حدسی نزدم و اینکه نویسنده شهری ساخته بود که منحصر به خود او بود و از جایی تقلید نشده بود قابل توجه بود. اما از آنجا که یک دفعه همه راه‌های ارتباطی قطع شد و فقط ۶ نفر در شهر ماندند داستان باورپذیر نبود.

 

وی در عین حال افزود: نکته دیگر اینکه خیلی سعی شده بود شخصیت ها متفاوت از همدیگر باشند و کارهای متفاوتی انجام دهند اما در بعضی قسمت ها درک نمیشد که چرا این همه تفاوت بین آدم هایی که اینجا باقی مانده اند وجود دارد.

 

اعظم هنری روشن از دیگر اعضای خانه رمان هم گفت: داستان تا آنجایی که قصه  مهندس شروع بشود شروع خوبی داشت و توصیفات و تصویرهای که بیان شده بود بسیار ملموس بود اما از آنجائی که مهندس ناگهان خودش را در جایی حبس کرد، ارتباط برقرار کردن با داستان مشکل شد.

 

وی همچنین افزود: راوی مدام سرگیجه داشت و به طور کلی حال خوبی نداشت و در پایان داستان شخصیت هایی اضافه شدند که بلاتکلیف بوده و بود و نبودشان فرقی نداشتند.

 

یکی دیگر از اعضا با بیان اینکه چنبره مرگ برکل اثر حاکم است هست افزود: نویسنده سعی داشته داستان خود را از این فضا خارج کند و برای همین دستاویزی به اسم عشق را در داستان خلق می کند که می‌توانم بگویم در قسمت اول وقتی عشق سارا و راوی را توصیف می‌کند بسیار موفق بوده است اما این روند در ادامه کم رنگ می‌شود، مثلا عشق مهندس به کولی یا عشق سرهنگ عشق های سطحی هستند که نمی‌توانند مدیریت داستان را بر عهده بگیرند .

 

جواد زارع افزود: نویسنده در باورپذیر کردن رویدادها نتوانسته موفق عمل کند و برای وقایع دلیل داستانی بیاورید اما اگر بافت کلی اثر را به عنوان یک داستان سورئال در نظر بگیریم شاید روند اتفاقات داستان بتواند مخاطب را قانع کند.

 

وی ادامه داد: در قسمت های زیادی که راوی از خواب بیدار می‌شود و گنگ و سردرگم است این نکته به ذهن متبادر می‌شود که این اثر، ترجمه ای از رمان کوری ست و نثری که خاص خود داستان باشد وجود ندارد.

 

در ادامه بهناز ضرابی زاده هم گفت: داستان شروع گیرایی داشت و تلقی من این بود که با یک داستان رئال روبرو هستم اما به مرور احساس کردم داستان به سمت فضای سورئال می‌رود و تا انتها مدام درگیر بودم که باید این کتاب را در چه حوزه ای بگنجانم و چه تعریفی از آن داشته باشم.

 

وی گفت: زبان داستان معمولی بود و واژگان محدوی داشت همچنین فضای داستان به شدت تیره بود و هیچ کجا هیچ نور امیدی دیده نمی‌شد.

 

تیمور آقامحمدی، معاون فرهنگی و هنری حوزه هنری استان نیز در جمع بندی نظرات اعضا گفت: تصور کنید نویسنده ای را که سالها کتاب های مختلفی خوانده، تجارب مختلفی در عرصه های مختلف داستان به دست آورده و در زمینه های مختلف مطالعه داشته حالا همه اینها قرار است در یک اثر فوران کند و خیلی سخت است که نویسنده هویتی که کتاب های بعدی خود به دست می‌آورد را در کتاب اول به دست بیاورد و به روشنی بداند که اساسا دنبال چه چیزی و دنبال چه دغدغه ای است.

 

وی افزود: برای همین وقتی اولین رمان نویسنده ها را می‌خوانیم می‌بینیم که شباهت هایی بین گفتمان این اثر با خیلی از آثار شاخص وجود دارد که این یک رابطه ی بینامتنی است و اسمش تاثیر و تقلید و سرقت نیست، اینکه من به فضاهای مختلف در آثار مختلف علاقه مندم و  سعی کرده ام در کتاب اول ادای دینی به آنها بکنم و این فورانی که ایجاد می‌شود شباهت‌هایی را ناخواسته ایجاد می‌کند‌.

 

این نویسنده ادامه داد: مهم ترین ویژگی اتوبوس پاکستانی فضای آخرالزمانی ست یعنی ما یا یک دنیایی روبرو هستیم که رو به انتهای خودش گذاشته و ما روزهای انتهایی زندگی چند نفر را می‌بینیم. وقتی یک عنصر در داستان به کرات تکرار می‌شود ناخواسته این به ذهن متبادر می‌شود که این می‌تواند یک نماد باشد و ما با کنار هم قراردادن این نمادها می‌خواهیم یک رهیافت پیدا بکنیم، درخت گردو، اتوبوس پاکستانی، شهر و قطار چیزهایی ست که زیاد در قصه تکرار شده و این‌ها می‌تواند کدهایی برای ما باشد که به وسیله ی آن جهان داستان را برای خودمان معنا کنیم.

 

آقامحمدی افزود: در ساختن فضای آخرالزمانی بستر و اتمسفر اثر اهمیت زیادی پیدا می‌کند چرا که نویسنده به دنبال خلق یک جهان متفاوت است، او باید داستان را به یک جایی ببرد که امکان خلق این فضا وجود دارد برای مثال در یک شهرک یا یک روستا امکان وقوع هست اما وقتی از این شهرک، قطار و اتوبوس می‌گذرد و وقتی ماشین و تلفن هست سوالاتی در ذهن مخاطب پیش می‌آید که باورپذیری اثر را نشانه می‌رود.

 

وی گفت: در داستان پرسش های زیادی مطرح می‌شود یعنی بیش از آنکه جوابی به آنها داده شود پرسش است که مطرح می‌شود و این به اعتقاد من حسن یک اثر است.

 

وی گفت: ناامیدی که در خیلی از بخش های داستان وجود دارد و مهندسی که بعد از ۴۰ سال حبس بیرون می آید و کاری نمی‌کند و امیدها را به یاس تبدیل می کند ما را به یاد “در انتظار گودو”ی بکت می اندازد اما بین فضاهای ابزورد و فضایی که کاری قرار نیست در آن انجام شود تفاوتهایی وجود دارد، در اینجا انفعالی که مهندس دارد شباهتی به ماجراهای ابزورد ندارد، او بعد از یک چله نشینی طولانی بیرون می آید و ما منتظریم حرفی برای پیشبرد داستان نه حل مشکلات آدم‌ها داشته باشد اما ناامید می‌شویم.

انتهای پیام/